سایا فیلم

فیلم ماجرای یک مادر عصبانی را دنبال میکند که هیچ چیز نمی تواند برای بازگرداندن پسر ربوده شده اش، مانع راهش شود...

دومنیک تورتو همراه با نامزدش برای گذراندن ماه عسل به کوبا سفر می‌کند، در آنجا زنی تبهکار به نام سایفر به او پیشنهاد همکاری می‌دهد و از او می‌خواهد تا به او و گروه تبهکارش بپیوندد. او فیلمی را در موبایلش به او نشان می‌دهد و تورتو همکاری با او را قبول می‌کند. او رو در روی دوستانش قرار می‌گیرد و همین موضوع باعث تعجب دوستانش می‌شود.

یک مادر تنها که مواد مخدر مصرف می کند و با مشکلات روحی خود کلنجار می رود، توسط یک فرد روانی که از زندان فرار کرده و قاضی پرونده اش را به قتل رسانده، گروگان گرفته می شود.

فیلم در مورد یک پلیس سابق میباشد که به جرم اقدام به قتل 6 سال را در زندان سپری کرده بود اکنون آزاد شده و به دنبال رستگاری میگردد، اما به دام همان خرابکاری که قبلاً از خود به جا گذاشته بود، می افتد...

کارل پانزرام به خاطر سرقت، به زندان لینورث فرستاده می شود. در آنجا، او توسط یک نگهبان به طور وحشیانه ایی مورد ضرب و شتم قرار میگیرد. نگهبان هنری لسر با پانزرما همدردی میکند،با او دوست می شود و سعی میکند و ...

شخصی کودکی را در آلمان به قتل می رساند. پلیس سخت در جستجوی اوست. این قتل ها وضعیت جنایتکاران دیگر را نیز به هم ریخته است و جنایتکاران محلی میخواهند به پلیس کمک کنند تا هرچه سریعتر قاتل دستگیر شود...

در زمانی در لندن الکس دلارج رئیس دوستانش است یعنی پیت ، جورجی و دیم . یک شب آن‌ها بعد از مستی بخاطر نوشیدن میلک پلاس، بدنبال انجام یکی از آن خشونت های افراطی می‌روند.که یک پیرمرد ولگرد را کتک میزنند و یک ماشین می‌دزدند...

ترکیش و تامی از بوکسوری ایرلندی به نام میکی می خواهند تا در یک مسابقه ی مشت زنی شکست بخورد. از طرف دیکر یک گنگستر روسی، باریس که از گنگستری یهودی فرانکی می خواهد که از طرف او روی مسابقه شرط بندی کند و در عین حال از صاحب یک مغازه ی گرویی نیز می خواهد تا با هم دستان کودنش پولهای شرط بندی را بدزدند…

تونی مونتانا مهاجر کوبایی که به امریکا امده است با دوستش منی (استیون بائور) وارد دسته های مافیایی قاچاق مواد مخدر می شوند. او عاشق الویرا، دوست دختر رئیسش، می شود. او به سرعت به قدرت می رسد و رئیسش را از سر راه کنار می زند و...

شخصیت اصلی این فیلم جوان ۲۶ ساله تنها و افسرده و عضو سابق نیروی دریایی ایالت متحده است که به تنهایی در نیویورک زندگی می‌کند. وی از بی‌خوابی مزمن رنج می‌برد، برای فرار از بی‌خوابی شغل تاکسی‌رانی در شب را انتخاب می‌کند و بیشتر با جنایت‌ها در سطح شهر نیویورک آشنا می‌گردد.