سایا فیلم

این فیلم سرگذشت یک کازینو در لاس وگاس، چند و چون اداره ی آن و پشت پرده ی رابطه های گردانندگانش را روایت می کند.

این فیلم براساس رمانی به نام پرسشِ چشمانشان ساخته شده ‌است که در آن یک مشاور حقوقی بازنشسته رمانی را به خاطر بسته شدن یکی از پرونده های قتلی که بعد از گذشت ده ها سال بعد، غیرقابل حل بوده، می نویسد...

دو دختربچه به همراه پدرشان به خانه ای در دهکده نقل مکان می کنند تا به مادر بیمارشان نزدیک تر باشند. آن ها در جنگل های نزدیک دهکده موجوداتی سحر آمیز بنام «تو تو رو» را پیدا می کنند و خیلی زود با آن ها دوست می شوند.

چهار دوست که از طریق راههای خلاف زندگی می کنند در یک بازی قمار نیم ملیون پند به مردی به اسم هری ساطور می بازند. این ۴ رفیق پس از آنکه متوجه می شن ساکنان آپارتمان همسایه قصد دارند مقداری مواد مخدر بدزدند، تصمیم می گیرند که با سرقت دوباره این مواد، پول مورد نیازشان را از راه فروش این مواد بدست بیارند ...

فیلم زندگی بوكسور آمریكائی یعنی جیك لاموتا و فراز و نشیبهای زندگی داخل رینگ و بیرون از آن را روایت می کند.

فرد دابز و دوستش باب در مکزیک به دنبال شغل هستند که به صورت تصادفی با فردی به اسم هاوارد که یک معدن یاب طلا است آشنا می شوند.آنها هاوارد را متقاعد می کنند تا در استخراج طلا در کوه های سیرا مادره به آن ها کمک کند.

سال ۱۹۴۸. «دان هیوود» ( تریسى ) قاضى آمریکایى به نورمبرگ آلمان مى‏‌رود تا تعدادى از جنایتکاران جنگى نازى را محاکمه کند. «تد لاوسن» ( ویدمارک )، سرهنگ ارتش، دادستان است و «هانس رولف» ( شل ) وظیفه‌‏ى دفاع از متهمان را به عهده دارد.

وقتی دانیل پلانیو (دنیل دی لوئیس) اطلاع پیدا می کند که در شهر کوچکی در غرب دریایی از نفت در حال تراوش از زمین است، فوری دست پسرش را میگیرد و به آنجا می رود تا شانس هایش را در گرد و خاک بوستن امتحان کند. در این شهر شلوغ که هیجان اصلی در اطراف یک کلیسا که واعظی به نام الی ساندی دارد قرار دارد و شانس به دانیل پلانیو و پسرش روی می آورد.

صادق جوانی سرکش است که پدرش او را برای تحصیل در رشته کشاورزی به استانبول فرستاده، ولی صادق در دانشگاه به فعالیتهای سیاسی مشغول بوده و تبدیل به یک خبرنگار جناح چپ در دهه ۷۰ می‌شود در حالی که پدرش دوست داشته او مهندس کشاورزی شده و کنترل مزرعه خانوادگی شان را به عهده بگیرد.

ترمپ برای پیدا کردن طلا به کلوندیک می رود ولی چیزای زیادی می بیند که ...