این انیمیشن از کتابی به نام داستان‌های پریداین نوشته لوید الکساندر است و در مورد پسری جوان به نام تاران است که همراه با گروهی از دوستانش تلاش میکند پاتیل و دیگ جادویی سیاه را قبل از اینکه به دست نیروهای اهریمنی بیافتد پیدا کند.
در قسمت قبلی سیلوستره که به زندان راهی شده بود از آنجا فرار می کند و به جنگلی حوالی دهکده وجود دارد پناه می برد ! اما این جنگل خیلی شبیه به جنگل های ویتنام است و سیلوستره را روانی می کند ...
«بازرس وونگ» (بیل تونگ) تلاش می کند به یکی از قاچاقچی های بزرگ مواد مخدر، به نام «چو تائو» (یوئن) که به تازگی دستگیر شده بباوراند که یکی از هم دستانش، «سلینا» (لین) قرار است در دادگاه علیه او شهادت دهد. به این امید که «چو» نقشه ی سوء قصد به جان «سلینا» را بریزد. و...
تقلید از حماسه های تاریخی که بر زندگی واقعی کاوشگرهای استرالیایی ویلیام جان ویلز و رابرت اوهارا بورکز متمرکز است که به طرز غم انگیزی سعی در عبور از قاره استرالیا از جنوب ، تا شمال ، مسافت 3،250 کیلومتری داشتند.
دو زندانی از زندان مخوفی در آلاسکا میگریزند که با قطارهای سوختی از آن منطقه فرار کنند غافل از اینکه لوکوموتیو ران سکته کرده و قطار از کنترل خارج شده و با سرعتی مرگبار در حرکته به سوی نابودیست و دسترسی به کابین کنترل بسیار مشکل و تقریبا غیر ممکن است…
بلاروس، نزدیک مرز لهستان، سال 1943. پسر نوجوانی به نام «فلوریا» (کرافچنکو) تفنگی را از زیر خاک بیرون می‌آورد تا به پارتیزان‌هایی که، به رهبری «کوساچ»، در جنگل مخفی شده‌اند، بپیوندد. نیروهای نازی به منطقه یورش می‌برند و پارتیزان‌ها عقب می‌کشند تا خود را برای یک ضد حمله آماده می‌کنند.
هیل ولی، سال ۱۹۸۵. «مارتی مک فلای» جوان (فاکس) نزد «دکرت امت براون» (لوید)، مخترع دیوانه، میرود که میخواهد ماشین زمانی را که ساخته، آزمایش کند. ماشین زمان به کار میافتد، ولی «براون» با رگبار مسلسل چند تروریست لیبیایی کشته میشود. «مارتی» نیز با ماشین زمان فرار میکند و به ۱۹۵۵ میرود.
داستان فیلم آشوب در مورد مردی است که سالها خون و خونریزی راه می اندازد و قلمروی خود را گسترش میدهد و در اخر عمر خود قصد دارد که اموال خود را بین فرزندانش تقسیم کند که تقسیم ها به مزاق پسر سوم خوش نمی آید، و این موضوع باعث جنگ و خونریزی عظیم میشود ...
